میرزائیل



عنوان فرعی: #خوزپژوهی: ضرورتی واجب، حتی برای نانِ شب!


از سری #مقالک های #خوز_پژوهی


یکی از کارهای مهمی که اغلب لابلای شلوغی ها و هیجانات فضای رسانه گم می‌شود، ضرورت رد گیری عمیق مشکلات تا رسیدن به ریشه و آبشخور پیدایی آن‌ها و از طرف دیگر توجه به شناخت مرجعی مسئول جهت پایش، درک، راه حل یابی و پی گیری و نظارت بر روند حل این مشکلات می‌باشد.


به عبارت ساده: پیگیری رفع مشکل از مربوط ترین جایگاه، نهاد، یا شخص مسئول.


حالا بیایید در فرصت همین چند خط پیش رو چراغی به دست بگیریم و به دنبال قوه‌ی عاقله‌ در استانِ دردمندمان خوزستان بگردیم. کدام نهاد، سازمان یا شخص، مسئول پایش مشکلاتِ اساسی استان و نیز مسئول راه حل یابی و تدوین طرح و برنامه‌ی رفع و بهبود این معضلات و نهایتاً نظارت بر حسنِ اجرای این طرح ها و برنامه هاست؟!


"استاندار" پاسخی‌ست که به تحقیق بیشترین فراوانی را خواهد داشت.


استاندار البته به عنوان نماینده عالی دولت در قلمرو مأموریت خویش شرح وظایفی دارد آنچنان گسترده که قطعاً بخش های قابل توجهی از موارد مورد توجه سوال ما را در برمی‌گیرد و ما در اکثر مواردی که در زمینه‌های مختلف با حجم انبوهی از ناکارآمدی مواجه می‌شویم، به هر حال حق داریم از "استاندار" شاکی باشیم و عصبانی و بل کلافه! اما می‌شود کمی دقیق‌تر هم شد.


قبول که استاندار قدرت اول یک استان است اما این قدرت بیشتر ماهیت اجرایی دارد، چیزی شبیه به کوچک شده‌ی رئیس جمهور در مقیاس جغرافیای یک استان. آشنایان با علم مدیریت می‌دانند که حضور در چنین جایگاهی عملاً فرد را از داستان برنامه ریزی‌های متکی بر مطالعه و پژوهش های عمیق و راهبردی منفک می‌کند. و می دانیم اغلب گرفتاری‌های مدامِ استان ما مسائلی هستند اساسی، زیربنایی و غیر زودگذر و باید راه حل یابی آن‌ها از آدرس دیگری پیگیری شود:


جایی که "بنا به ابلاغیه شماره ۱۲۹۹۱/۹۳/۲۰۶ مورخ 1393/09/26 رئیس محترم جمهور و رئیس شورای عالی اداری و بند ۲ مصوبه شورای مزبور مقرر گشته است: تمامی وظائف، اختیارات و فعالیت‌های مربوط به سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور در سطح استان شامل برنامه‌ریزی، بودجه‌ریزی، توسعه مدیریت و سرمایه انسانی، فنی، نظارت و تدوین ت‌های برنامه‌ریزی استان (به عبارتی هر چه را که دردمند آنیم!) از استانداری‌های کشور "منتزع" و سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان‌ها تشکیل ‌گردد!


بلی دوستان، اگر می‌شناسیم جناب شریعتی را و علاوه بر ناکارآمدیهای فراوانش، هر از چندی از دست گل‌ به آب دادن‌های رسانه‌ای او نیز مستفیض می‌گردیم! به نظر می‌رسد وقت آن رسیده است که دست کم دوستان مطالبه گر و رسانه‌ای فرصتی را بگذارند برای بازخوانی کارنامه‌ی سازمان مدیریت و برنامه ریزی خوزستان! با مدیریت 4 ساله‌ی جناب آقای #امید_حاجتی !


#خوزپژوهی  #نظام_ساختار


#یادداشت_1

 

دیگر دیریست که پوچی و پوکی ادعای توان عملکردی سازمان منطقه‌ی آزاد اروند در تمامی حوزه ها‌ی توسعه و پیشرفت منطقه‌ای، دست کم به خودِ ساکنان خطه‌ی رنجور و زخمی اروند به اثبات رسیده است و مدت‌هاست از بازماندگان امیدوار به اثربخشی ساختار و سازمان فعلی در گفتار و نوشتار فضای رسانه‌ای منطقه اثری به چشم نمی‌خورد، مگر اوقاتی خاص، از جمله موسم انتخابات و از سوی اشخاصی عمدتاً ی و با اغراض (امراض) ی که خب بماند بحثش.

 

موضوع این نوشتارِ ادامه دار اما بررسی علل شکست هیمنه‌ی سازمان منطقه‌ی آزاد در ساحت عمل نیست، بلکه قصد آوردن اشاره و نشانه‌ای از موضوعی‌ست بزرگ‌تر و آن عبارتست از: افول و حتی انقراض نظری ایده و تفکر مناطق آزاد و به خصوص منطقه‌ی آزاد اروند.

در مورد برگشتگان و توابین از آئینِ انحرافی و عرفانِ کاذبِ منطقه‌ی آزاد اروند شاید در نوبت دیگری بنویسم اما الساعه اتفاقاً نمی خواهم به دنبال آدم‌های به نسبه دیر و دور بروم! و خب اصلاً تا آقای اسماعیل خانِ زمانی؛ ریاست محترم سازمان مذکور هستند چرا راه دور؟!

 

مدت های مدید است که دنبال کردن اخبار سازمان تحت مدیریت ایشان تنها به یک نتیجه منتهی می‌گردد: برگزاری‌ نشست!

نشست بررسی و شمردن فرصت های اقتصادی منطقه و نحوه‌ی گذاشتن نتیجه‌ی شمارش تا نشست بعدی در گنجه ، نشست بررسی فرصت های گردشگری بهمان در منطقه و نحوه‌ی حفظ و حراست از قابِ حاصل آمده از نتیجه‌ی این نشست طی قرون متمادی،

 کوفت شناسی و جایابی این مفهوم در عرصه‌ی توسعهی منطقه‌ای و خلاصه سایر نشست های زهرماری مشابه و اما این آخری: هم اندیشی تأثیر تحریم ها و نقش رسانه‌ها در همگرایی ملی با حضور محمد عطریان فر!

 

من علی‌الحساب نمی‌خواهم بپرسم از علت دعوت از شخصی با سابقه‌ی جرم امنیتی در ارتباط با مسائل ملی آن هم برای طرح بحث در مسئله‌ی " همگرایی ملی"! که جناب زمانی، جوابمان را پیش‌ترها با انتصابِ (عاقبت بی‌فرجام) یکی از بستگان نزدیک خود با اتهامات شاخص و شاخدار امنیتی در یکی از پست های کلیدی سازمان داده، و ثابت کرده است که گویا با مجرمین امنیتی ندارتر از این حرف‌هاست.

 

من با اینجای سخن زمانی کار دارم که فرموده: "سنت دعوت از کارشناسان حوزه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و استفاده از نظریات، تجربیات و آرائشان در جهت "توسعه نظری" منطقه، می تواند به مدیریت توسعه مند در حوزه منطقه آزاد اروند کمک شایانی کند!"

 

و "توسعه‌ی نظری منطقه"! که به تازگی از جانب ایشان رونمایی شده به فارسیِ ساده! یعنی: حالا که نشد( و نمی شود و نخواهد شد) در حوزه عمل حرکتی انجام دهیم ای خوشا این چند صباح باقیمانده را، درآویختن به شعر و شاعری و سرایش ادبی! یعنی که"الفاتحه یا توسعه جانِ عملی"! و یعنی که: آخرین ماله را محکمتر بکش!

و البته انصاف باید که میهمان گرامی از میزبانِ گرامی؟! هم اوستادتر است در ابتذال به کار بردن زبان و کلمات فارسی در غیر معنای خود و به منظور تطهیرِ نظری ِ این ایده‌ی کج و نارس و ابترِ منطقه‌ی آزاد، آنجا که می‌سراید:

باور من بر این است نظریه برپایی مناطق آزاد تجربه پنج دهه گذشته دنیا است و کشورهایی که در مسیر توسعه گام برداشته اند موضوع نظریه مناطق آزاد را تجربه کرده اند؛ اگر بخواهیم به زبان امروز از آن سخن بگوئیم در مباحث کلی مدیریتی، مناطق آزاد همان استارتاپ ها هستند!

 

مناطق آزاد همان استارت آپ ها هستند؟! الآن اینجا استارت آپه؟!

 

یا آنجا که سروده: "موفقیت هایی که در منطقه کسب کرده اید را اگر بازنگری کنید، آنجایی که توفیقات قابل توجهی به دست آورده اید حتما ریشه اش باز می گردد به اراده مستحکمی که باور، هدایت و حمایت کرده اید."

 

توفیقات قابل توجه سازمان منطقه‌ی آزاد اروند؟! کجا؟! چی؟! کِی؟!

 

و در آخر این سرایش حماسی آنجا که فرموده: "مدیران مناطق آزاد در بستری کار می کنند که با یک سوء تفاهم گسترده دولتی مواجه هستند و با گرفتاری های متعدد فرهنگی، درگیری های ی و. که وقت مدیریت ارشد را می گیرند دست به گریبانند که اگر این گرفتاری ها نباشد مدیران مربوطه قطعا گام های بلند تری در جهت توسعه مناطق می توانند بردارند."

 

سوءتفاهم بزرگ ایده‌ی شکل گیری سازمان منطقهی آزاد اروند! برای نجاتِ این منطقه‌ی زخمی و مجروح از صدمات جنگ تحمیلی هشت ساله بود. و این پایگاه ها و بنیادهای فکری سازمان است که "نشست کرده" و انقراض بزرگ ایده در راه، و بلکه اتفاق افتاده است. این وسط ماست مالی‌ها و ماله کشی هایی از این دست برای آنند که زمان باقیمانده نیز، خدای ناکرده به سوی کار و عمل و حرکت گرایش نیابد بلکه عمر شریف زیست آقایان در بستر ناز و طناز مدیریت مصروف توسعه نظری گردد و برگزاری نشست!



#یادداشت اول #حرکت_مسئولانه

این سوال که آیا ما ساکنان خوزستان، با موضوعی به نام "هویت خوزستانی" نسبت مشخص و دقیقی داریم یا خیر، تاکنون خیلی مطرح نشده است! و متاسفانه در همان معدود دفعاتی هم که طرح شده بیشتر مسئله را برده است در وادی ریشه یابی‌های تاریخ-ی و شبه تاریخی! و به اصطلاح کنکاش در مورد اینکه مثلاً اولین خوزی ها از کدام نژاد بوده اند و بعد پیگیری تغییرات و دست اندازی ها و نقش دولت ها و قدرت های ملی و فراملی و کشورهای همسایه در ترکیب هویتی خوزستان و فرصت طلبی های معاندین از اختلافات قومیتی و خلاصه پیگیری همین خط سیر در برهه های زمانی و تاریخی مختلفی که بر خوزستان گذشته است.

این دسته از مطالعات و پژوهش‌ها به شرطی که به راستی از انواع امراض برتری طلبی‌های نژادی و قومیتی و گرایش های ی مشوش پیراسته، و نیز از انواع شیوه‌های تحقیقاتی غیرعلمی و شبه علمی که بعضاً تنها در خدمت عقده‌گشایی های فردی نویسنده به کار گرفته شده‌اند مبرا باشند، سودمندی های خاص خود را دارا خواهند بود، لیک همین سودمندی نیز محدود به کاربردهایی خاص خواهد بود و به نظر نگارنده نهایتاً در جهت بازسازی یا رشد "هویت خوزستانی" ما حتی یک گام هم برنداشته و نمی‌دارند.

به نظر می‌رسد ما بیشتر نیازمند آن دست مطالعات، پژوهش‌ها، نوشتار و تألیفات و خط و مشی فکری هستیم که بتواند جان مایه‌ی حرکت صمیمانه و برادرانه‌ی ما در کنار یکدیگر و در مسیری مشخص برای فائق آمدن بر مشکلات و مصائب "مشترک" خوزستان عزیزمان باشد.

و اگر چنین حرکتی رقم بخورد، خود به خود بر بار "هویت درک شده"ی جمعی ما از "خوزستانی بودن" خواهد افزود.

به جایِ کنکاش هایی که عموماً یا چیزی را اثبات نمی‌کنند و یا با جهت گیری های نژادی و قومی بر دوری و متفرق بودن ما خواهند افزود، میبایست بیشتر از خوزستان و عزیز بودنش برای تمامی ساکنانش بگوییم و تمرکز کنیم بر حل انبوه مشکلاتی واقعی تا ساخت دیوارهای ذهنی کاذب حائل. باید بیشتر از خود بپرسیم آیا هیچ کدام از ما آنچنان که خود را اهوازی، دزفولی، بهبهانی، ایذه ای، ماهشهری، خرمشهری، آبادانی، مسجدسلیمانی و یا اهل یکی از شهرستان‌‌ها و بخش ها و دهستان های خوزستان می‌دانیم، خود را در معنایی همگرا، متحد و متشکل، هماهنگ و یک هویت، "خوزستانی" می‌دانیم؟!

البته که گاهی کری خوانی های اهالی شهرهای خوزستانمان برای هم خالی از جنبه‌های شوخی و مزاح نیست اما مسئله اینجاست که مثل خیلی از استان های دیگر، یادمان نرود "خوزستانی" بودنمان را، یادمان نرود که تمرکز بر ظرفیت‌های مشترک ما را به خیلی چیزهای دلخواه خواهد رساند. به همدلی های بیشتر و برادری بیشتر، کمک به شنیده شدن صدای فریاد از زخمی در هر گوشه‌ی استان، در تمام پهنه‌ی خوزستان و آمدن و آوردن قوایِ استان پای کارِ آن عضو مجروح استان.

اشکال ندارد که خوب است فکر به مسائل بخش و شهر و شهرستان و دهستان و منطقه و پیگیری مطالب و موضوعات پیرامونی خودمان، لیک استانی بینی و #خوزستانی_اندیشی را هم باید که در سرلوحه‌ی ردگیری بسیاری از مشکلات و راه حل یابی ایشان قرار دهیم. بسیاری از مشکلات را می‌توان و باید کنار  هم و با لهجه‌ی همدلانه فریاد زد، و کنار هم و با هم و برای هم به داد رسید!

#خوزستان_فردا #احسان_نمازی #میرزائیل


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها